عوادللغتنامه دهخداعوادل . [ ع َ دِ] (اِخ ) عوادل الثغور؛ از بلاد شام ، آن است که در نزدیکی بلاد روم قرار گرفته است ، و «عواصم » آنجاست که پشت حدود و ثغور باشد. و «عوادل » دورتر ا
فقطدیکشنری عربی به فارسیعادل , دادگر , منصف , باانصاف , بي طرف , منصفانه , مقتضي , بجا , مستحق , () فقط , درست , تنها , عينا , الساعه , اندکي پيش , درهمان دم , فقط , محض , بس , بيگانه