عوائقلغتنامه دهخداعوائق . [ ع َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ عائق . (از اقرب الموارد). رجوع به عائق شود. || ج ِ عائقة. (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). رجوع به عائقة شود. || موانع و حوادث . (
اِجْتازَ العَوائقَدیکشنری عربی به فارسیموانع را پشت سر گذاشت , مشکلات را پشت سر گذاشت , از موانع گذشت (عبور کرد)
عائقدیکشنری عربی به فارسیمرز , زمين شخم نشده , مانع , مايه ء لغزش , طفره رفتن از , امتناع ورزيدن , رد کردن , زيرش زدن , انسداد , کشاندن , چيز سنگيني که روي زمين کشيده ميشود , کشيدن , بز
عوادی الدهرفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهعوائق دهر؛ کارها و گرفتاریهای روزگار که شخص را مشغول میسازد و از چیزی بازمیدارد.
عوایقفرهنگ انتشارات معین(عَ یِ) [ ع . عوائق ] (اِ.) جِ عائق و عائقه . 1 - موانع . 2 - مشکلات ، سختی ها.