عهدنامهلغتنامه دهخداعهدنامه . [ ع َ م َ /م ِ ] (اِ مرکب ) عهدنامچه . قرارداد و شرطنامه و پیمان نامه و صلح نامه . (ناظم الاطباء). ورقه ای که در آن شرایط پیمان را نویسند و امضا و مهر کنند. پیمان نامه . (فرهنگ فارسی معین ). بعربی آن را کتاب العهد و کتاب المیثاق گوی
عهدنامهفرهنگ فارسی معین( مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) ورقه ای که در آن شرایط پیمان را نویسند و امضا و مهر کنند، پیمان نامه .
عهدنامچهلغتنامه دهخداعهدنامچه . [ع َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) عهدنامه . پیمان نامه : پس دواة خاصه پیش آوردند در زیر آن بخط خویش تازی و فارسی عهدنامچه که از بغداد آورده بودند و آنچه استادم ترجمه کرده بود نبشت . (تاریخ بیهقی ص <span class="hl"
عهدنامۀ صلحpeace treaty, treaty of peaceواژههای مصوب فرهنگستانعهدنامهای که میان سران کشورهای درگیر برای پایان دادن به جنگ امضا میشود
عهدنامۀ صلحpeace treaty, treaty of peaceواژههای مصوب فرهنگستانعهدنامهای که میان سران کشورهای درگیر برای پایان دادن به جنگ امضا میشود
تعهدنامهلغتنامه دهخداتعهدنامه . [ ت َ ع َهَْ هَُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) اجاره نامه و معاهده نامه . (ناظم الاطباء). سندی که محتوی بگردن گرفتن شرط یا پیمانی باشد.