عنینلغتنامه دهخداعنین . [ ع َ ] (ع ص ) مرد که ضبط باد شکم را نتواند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کسی که باد شکم خود را نتواند حبس کند. (از اقرب الموارد).
عنینلغتنامه دهخداعنین . [ ع ِن ْ نی ] (ع ص ) نامرد، یا آنکه خواهش زنان ندارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کسی که نتواند با زنان نزدیکی کند. (ن
انینلغتنامه دهخداانین . [ اَ ] (اِ) ظرفی سفالی مانند سبو و خمچه ٔ بزرگ که دوغ در آن کنند و بجنبانند تا مسکه (روغن و کره ) جدا گردد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرا
انینلغتنامه دهخداانین . [ اَ ] (ع مص ) ناله کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نالیدن . (از اقرب الموارد). نالیدن بیمار. (از المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) نال
آنینلغتنامه دهخداآنین . (اِ) اَنین . نیم خم سفالین و کوچک که دوغ در آن کرده و جنبانند یعنی زنند تا کره ٔ آن جدا شود. تغار. تغارچه . نهره (بزبان آذری ). شیرزنه ، و آن خنوری بود ک
عنینیلغتنامه دهخداعنینی . [ ع ُ ن َ نی ] (ص نسبی ) منسوب به عنین بن سلامان بن ثعل بن عمروبن غوث بن طی ، که بطنی از طی را تشکیل میدادند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عنینةلغتنامه دهخداعنینة. [ ع ِن ْ نی ن َ ] (ع ص )مؤنث عنین ، یعنی زن که او را مرد نباید و نزدیکی مردان را نخواهد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب المو
عنینةلغتنامه دهخداعنینة. [ ع ِن ْ نی ن َ ] (ع اِمص ) نامردی و عدم توانایی بر نزدیکی زنان . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ابن عنینلغتنامه دهخداابن عنین . [ اِ ن ُ ع ُ ن َ ] (اِخ ) ابوالمحاسن محمدبن نصرالدین بن نصربن الحسین بن عنین الانصاری ، ملقب به شرف الدین . اصل او از کوفه و مولد اوبه دمشق به سال 54
عنینیلغتنامه دهخداعنینی . [ ع ُ ن َ نی ] (ص نسبی ) منسوب به عنین بن سلامان بن ثعل بن عمروبن غوث بن طی ، که بطنی از طی را تشکیل میدادند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عنینةلغتنامه دهخداعنینة. [ ع ِن ْ نی ن َ ] (ع ص )مؤنث عنین ، یعنی زن که او را مرد نباید و نزدیکی مردان را نخواهد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب المو
عنینةلغتنامه دهخداعنینة. [ ع ِن ْ نی ن َ ] (ع اِمص ) نامردی و عدم توانایی بر نزدیکی زنان . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).