عنزهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. نیزۀ کوتاه.۲. چوبی بلندتر از عصا که در سر آن آهن نوکتیز باشد و به زمین فرو برود.
انزهلغتنامه دهخداانزه . [ اَ زَه ْ ] (ع ن تف ) پرهیزگارتر. || بانزهت تر. (ناظم الاطباء). نزه تر. (یادداشت مؤلف ) : و بلادالصین انزه [ من بلادالهند ] . (اخبارالهند از یادداشت مو
عنزةلغتنامه دهخداعنزة. [ ع َ ن َ زَ ] (اِخ ) ابن اسدبن ربیعةبن نزار. از عدنان . جدی است جاهلی . و از جمله منازل فرزندان وی در عهد جاهلیت «جبال السراة» بود. و آنان صنمی به نام سع
عنزةلغتنامه دهخداعنزة. [ ع َ ن َ زَ ] (ع اِ) نوعی از نیزه چه است میان نیزه و عصا که در بن آهن دارد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شبیه است به عکازة، درازتر
عنزهانیلغتنامه دهخداعنزهانی . [ ع ُ زُ نی ی ] (ع ص ) مردی که طرب و جماع دوست ندارد و بازگردنده ٔ از آن ، و یا ناکس ، و یا آنکه نپوشد کینه ٔ صاحب خود را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطبا