عندلیبلغتنامه دهخداعندلیب . [ع َ دَ ] (ع اِ) هزاردستان که به آوازهای رنگارنگ بانگ کند. و آن را عندبیل نیز گویند. ج ، عَنادِل ، زیرااسماء عربی که بیش از چهار حرف داشته باشند در حال
عندلیللغتنامه دهخداعندلیل . [ ع َ دَ ] (ع اِ) نوعی از گنجشک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
رامپوریلغتنامه دهخدارامپوری . (اِخ ) وجاهت حسین عندلیب شادانی رامپوری . مؤلف فرهنگ فارسی «نقش بدیع» که در 1342 هَ . ق . در لاهور بچاپ رسیده است . (از مقدمه ٔ فرهنگ معین ص 43).
بلبلفرهنگ مترادف و متضاد۱. عندلیب، هزار، هزارآوا، هزاردستان، شبخوان، شباهنگ ≠ زاغ، زغن ۲. روان ۳. پرحرف