عنانلغتنامه دهخداعنان . [ ع ِ ] (ع اِ) دوال لگام که بدان اسب و ستور را بازدارند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دوال لگام که سوار به دست گیرد، و اطلاق آن بجای مهار، نیز صحیح
اصمعیلغتنامه دهخدااصمعی . [ اَ م َ ] (اِخ ) (122 هَ . ق . / 740 م . - 216 هَ . ق . / 831 م .) .نام و نسب : عبدالملک بن قریب بن علی بن اصمع باهلی . منسوب به جد خود که اصمع نام داش
عنان بازداشتنلغتنامه دهخداعنان بازداشتن . [ ع ِ ت َ ] (مص مرکب ) مرکب بداشتن . ایستانیدن اسب . از حرکت بازداشتن اسب : بترسید و گوشی بر آواز داشت از آن خوش رکابی عنان بازداشت .نظامی .
عنان بازکردنلغتنامه دهخداعنان بازکردن . [ ع ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گذاردن که برود. مقابل عنان کشیدن : لختی عنان مرکب بدخوت بازکن تا دستها فروننهد مرکبت به گور.ناصرخسرو.
عنانلغتنامه دهخداعنان . [ ع ِ ] (ع اِ) دوال لگام که بدان اسب و ستور را بازدارند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دوال لگام که سوار به دست گیرد، و اطلاق آن بجای مهار، نیز صحیح