عناثیلغتنامه دهخداعناثی . [ ع َثی ی ] (ع اِ) ج ِ عُنثوة و عَنثوة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عنثوة شود.
تبار پدرسوییpatrilineal descent,agnate, agnationواژههای مصوب فرهنگستانتباری که از جانب پدر تعیین میشود متـ . پدردودمانی patrilineage
حناطیلغتنامه دهخداحناطی . [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) جماعتی از مردم طبرستان که ظاهراً اجدادشان بیع و شرای گندم داشتند. (الانساب ).
حناطیلغتنامه دهخداحناطی . [ ح َن ْ نا ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به حناط. گندم فروش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بایع حنطة. (اقرب الموارد). || غله فروش . (ناظم الاطباء).
عنایاتیلغتنامه دهخداعنایاتی . [ ع ِ ] (اِخ ) احمدبن احمد، مکنی به ابوالعنایات . رجوع به احمد (ابن احمد) در همین لغت نامه و الاعلام زرکلی ج 1 ص 30 شود.
عنایتیلغتنامه دهخداعنایتی . [ ع َ ی َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان آبشار بخش شادگان شهرستان خرمشهر. سکنه ٔ آن 1350 تن . آب آنجا از رودخانه ٔ جراحی و محصول آن غلات ، برنج و خرماست . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
عنثوةلغتنامه دهخداعنثوة. [ ع َ ث ُ وَ / ع ُ ث ُ وَ ] (ع اِ) گیاه خَلی ̍ یا نصی خشک ، خصوصاً چون کهنه گردد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ،عَناثی . (اقرب الموارد). عنثة. رجوع به عنثة شود.