اناتلغتنامه دهخداانات .[ اَ ] (از ع ، اِ) درنگ . (غیاث اللغات ). توقف و درنگی . تأنی . آهستگی . (فرهنگ فارسی معین ) : لیک مؤمن زاعتماد آن حیات می کند غارت بمهل و با انات . مول
عناتللغتنامه دهخداعناتل . [ ع َ ت ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عُنتُل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).رجوع به عنتل شود. || ضباع عناتل ؛ کفتارهایی که شکار را پاره پاره کنند. (از اقرب الموار
عناتللغتنامه دهخداعناتل . [ ع َ ت ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عُنتُل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).رجوع به عنتل شود. || ضباع عناتل ؛ کفتارهایی که شکار را پاره پاره کنند. (از اقرب الموار
لیشهلغتنامه دهخدالیشه . [ ] (اِخ ) (اشعیا10:30) قریه «دان » نیست ،بلکه قریه ٔ کوچکی است که در میان جنیم و عناتوث واقع و ولتر گمان دارد همان عیسویه است که به مسافت دو میل به شمال
عنتللغتنامه دهخداعنتل . [ ع َ ت َ ] (ع ص ) کفتاری که شکار خود راپاره پاره کند. ج ، عَناتل . (ناظم الاطباء). الضباع العناتل ؛ کفتارهایی که شکار خود را پاره پاره کنند. (ازمنتهی ال
دائرهلغتنامه دهخدادائره . [ ءِ رَ ] (ع اِ) دائرة. دایره . خط گرد.(منتهی الارب ) (غیاث ). چنبر. گرده . برهون . گرد گرد. گرد گردنده بر چیزی . حلقه . هر چیزی که محیط چیزی باشد. محیط
ارمیالغتنامه دهخداارمیا. [ اَ / اِ / اُ ] (اِخ ) ارمیاء. نبی است . (منتهی الارب ). نام یکی از پیغمبران بنی اسرائیل . (برهان ). یرمیا. لفظ یرمیا یعنی یهوه بزیر می اندازد. وی پسر ح