عنابلغتنامه دهخداعناب . [ ع َن ْ نا ] (ع ص ، اِ) انگورفروش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فروشنده ٔ انگور. (از اقرب الموارد).
عنابلغتنامه دهخداعناب . [ ع ُ ] (اِخ ) رودباری است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام وادیی است . (ناظم الاطباء).
عنابلغتنامه دهخداعناب . [ ع َن ْ نا ] (اِخ ) نام والد حریث بنهابی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از اعلام است . (ناظم الاطباء).
عنابلغتنامه دهخداعناب . [ ع ُ ] (اِخ ) کوهی است به راه مکه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کوه دایره شکل و بسیار مرتفعی است که چیزی در آنجا نمی روید. و گویند، کوهی ا
عناب رسمیZiziphus jujubaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای عناب به شکل درختچه به ارتفاع حداکثر 8 متر با شاخههای گسترده و سخت و سفت با پوست قهوهای و گوشوارکهای خارمانند و برگهایی به طول 1 تا 4 سانتیمتر و مس
طبرخونفرهنگ انتشارات معین( طَ بَ ) (اِ.) 1 - عنّاب ، درخت عنّاب . 2 - چوبدستی سرخ رنگ که در ق دیم به هنگام جنگ به دست می گرفتند.
سیاه درختفرهنگ انتشارات معین(دِ رَ) (اِمر.) 1 - درختچه ای از تیرة عناب ها که برگ هایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است . گل هایش خوشه ای و به رنگ زرد مایل به سبز است . میوة این گیا