عنابیلغتنامه دهخداعنابی . [ ع ُن ْ نا ] (ص نسبی ) منسوب به عناب که مشهور است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). رنگی است معروف که رنگ سرخ باشد، و به تخفیف نون هم آمده است . (آنندرا
عنابیانRhamnaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از گلسرخسانان اغلب درختی یا درختچهای و گاهی بالارونده با حدود 50 سرده و 900 گونه که گسترش جهانی دارند و در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری تنوع بسیار دا
عناب 2Ziziphusواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از عنابیان درختچهای یا درختی کوچک خاردار خزاندار یا همیشهسبز با 40 گونه که در مناطق معتدل و نیمهگرمسیری جهان میرویند؛ برگهای آنها کامل با آرایش مت
گلناریلغتنامه دهخداگلناری . [ گ ُ ] (ص نسبی ) هرآنچه برنگ گلناربود. عنابی رنگ . (ناظم الاطباء). سرخ رنگ : حجله و بزمه ای بزرکاری حجله عودی و بزمه گلناری . نظامی .مرا ز نان جو خویش
غباریهلغتنامه دهخداغباریه . [ غ ُ ی َ ] (اِ) درختی است کوهی و میوه ٔ آن سرخ رنگ میباشد به مقدار عنابی کوچک و بعضی گویند نام همان میوه است و آن را به عربی عنب الدب خوانند. (برهان )