عمیدیلغتنامه دهخداعمیدی . [ ع َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمد، مکنی به ابوسعیدو مشهور به عمیدی یا عبیدی است . وی ادیب ، نحوی و لغوی قرن پنجم هجری بود که در سال 423 یا 433 هَ .ق . د
عمیدیلغتنامه دهخداعمیدی . [ ع َ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن محمد (احمد) حنفی سمرقندی ، مکنی به ابوحامد و ملقب به رکن الدین و مشهور به عمیدی است . وی از فقهای حنفیه در قرن ششم و هفتم ب
عمیدیلغتنامه دهخداعمیدی . [ ع َ ] (اِخ )عبدالمطلب بن محمدبن علی بن اعرج حسینی حلی . ملقب به عمیدالدین و مشهور به عمیدی و سید عمیدی و مکنی به ابوعبداﷲ است . وی از علمای امامیه در
عمیدیلغتنامه دهخداعمیدی . [ ع َ ] (ص نسبی )قسمی از تراش و اندام قلم است . و گویا منسوب به عمید ابوعبداﷲ حسین بن محمد، پدر ابن العمید، و یا منسوب به ذوالکفایتین ابن العمید علی بن
امیدیلغتنامه دهخداامیدی . [ اُ ] (اِخ ) از شاعران استانبول است و دیوانی بترکی دارد. وی به سال 946 هَ .ق . درگذشته است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1040).
امیدیلغتنامه دهخداامیدی . [ اُ ] (اِخ )علیقلی بیگ . صاحب فرهنگ سخنوران بنقل از مقالات الشعراء (ص 14) وی را از شاعران قرن دهم هجری شمرده است .
عمیدی کهنهلغتنامه دهخداعمیدی کهنه . [ ع َ ک ُ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه . 120 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه و بنشن
عیدیلغتنامه دهخداعیدی . (اِخ ) دهی از دهستان گابریک بخش جاسک شهرستان بندرعباس با 193 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
عمیدی کهنهلغتنامه دهخداعمیدی کهنه . [ ع َ ک ُ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه . 120 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه و بنشن
ابوحامدلغتنامه دهخداابوحامد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) کنیت رکن الدین عمیدی سمرقندی . رجوع به محمدبن محمدبن محمد عمیدی شود.
محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن [ احمد ] یا محمد عمیدی . فقیه حنفی مذهب سمرقندی ، ملقب به رکن الدین در فن مسائل خلافی و بحث و تحقیق استاد و نخستین کس
امیرکاتبلغتنامه دهخداامیرکاتب . [ اَ ت ِ ] (اِخ ) قوام الدین ابوحنیفه امیرکاتب بن امیرعمربن امیرغازی فارابی اتقانی عمیدی . (685 - 758 هَ .ق ./ 1286 - 1357 م .) فقیه بود. در اتقان مت
عمیدالدینلغتنامه دهخداعمیدالدین . [ ع َ دُدْ دی ] (اِخ ) عبدالمطلب بن محمدبن علی . رجوع به عمیدی شود.