عمل مؤدبانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ادب، تعظیم، کرنش، درود، سلام، دست دادن، مصافحه، خوشامد، تعارف، احترامات تشویق سلامٌعلیکم، علیکالسلام (علیکمالسلام)
عملدیکشنری عربی به فارسیکنش , اقدام , مصدرحال فعل بمعني (کارداشتن) پرمشغله بودن , گرفتاري , سوداگري , حرفه , دادوستد , کاسبي , بنگاه , موضوع , تجارت , کردار , کار , قباله , سند , با
عَمَلفرهنگ واژگان قرآنعمل - کار(عمل ، عبارت از هر فعلي است که از جانداري با قصد انجام شود ، پس عمل اخص از فعل است ، چون فعل به کارهايي هم که از حيوانات بدون قصد سر ميزند ، اطلاق ميشو
ابرازاحساساتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سات، کف زدن، دست زدن، آفرین گویی، تظاهرات، نگاهداشت، احترامات، عمل مؤدبانه جنجال، غوغا، سروصدا، هیاهو، هلهله
پطرسلغتنامه دهخداپطرس . [ پ ِ رُ ] (اِخ ) یا بطرس یا فطرس حواری در کتاب قاموس مقدس آمده است : در زبان سریانی پطرس را کیفاس خوانند یعنی سنگ و او یکی از جمله ٔ دوازده حواری و هم ی
احتراماتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ت فائقه، عملمؤدبانه، استقبال رسمی، گارداحترام، سان، سان دیدن، تعظیم، کرنش، تاج گل، برپا، آش پیش پا، آش پشت پا، مصافحه، ابراز احساسات، سخنرانی اس