عملگر تکانهmomentum operatorواژههای مصوب فرهنگستانعملگری هرمیتی (Hermitian operator) که بر تابع موج ذره اثر میکند و ویژهمقدار آن تکانۀ قابلاندازهگیری ذره را به دست میدهد
عملگرoperator 1واژههای مصوب فرهنگستاننگاشتی از یک مجموعه بر مجموعۀ دیگر که هریک از آنها دارای ساختار معینی هستند
عملگر اثرردهایtrace-class operatorواژههای مصوب فرهنگستانعملگری کراندار بر یک فضای هیلبرت که اثر قدرمطلق آن متناهی است
عملگر انرژیenergy operatorواژههای مصوب فرهنگستانعملگری که ویژهمقدارهای آن انرژیهای مجاز سامانه است متـ . عملگر هامیلتونی Hamiltonian operator
فنرلغتنامه دهخدافنر. [ ف َ ن َ ] (از ترکی ، اِ) (از ترکی فنار) آلتی فلزی که دارای قوه ٔ ارتجاعی است : فنر ساعت . (فرهنگ فارسی معین ). آهنی قابل خمیدن و پیچ خوردن که در ساعت ، پ
موکَنیبارگیtrichotillomaniaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلال در مهار تکانه که در آن فرد موهایی از بخشهای مختلف بدن خود را میکند و احساس تنش فزاینده قبل از عمل کندن مو و احساس رضایتِ فراوان بعد از آن دارد
دیللغتنامه دهخدادیل . [ دِ ] (اِخ ) سر هنری هلت (1875 - 1967م .)، دانشمند انگلیسی . بجهت تحقیقاتش درباره ٔ عمل استیکولین در انتقال تکانه های عصبی ، به سهمی از جایزه ٔ نوبل 1936
ماهیلغتنامه دهخداماهی . (اِ) ترجمه ٔ سمک و حوت . (آنندراج ).حیوانی که در آب زیست دارد و دارای ستون فقری می باشد و به تازی حوت نامند. (ناظم الاطباء). در اوستا، «مسیه » (ماهی ). پ
فعالشدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه یدار شدن، ازخوابپریدن، برخاستن، ازخواب برخاستن، جنبیدن، تکان خوردن، بهخود تکان دادن، بهچیزیافتادن، بهکاری مشغول شدن