عمسلغتنامه دهخداعمس . [ ع َ ] (ع ص ) حرب سخت . (منتهی الارب ). جنگ سخت . (ناظم الاطباء). || کار دشوار بی سروپای . (منتهی الارب ). کاردشوار بی سروته . (ناظم الاطباء) (از اقرب ال
عمسلغتنامه دهخداعمس . [ ع َ ] (ع مص ) محو وناپدید شدن کتاب . (از منتهی الارب ). کهنه و مندرس گشتن کتاب و نامه . (از اقرب الموارد). || ناپدید و بی نشان کردن و پنهان نمودن چیزی ر
عمسلغتنامه دهخداعمس . [ ع َ م َ ] (ع مص ) سخت گردیدن و سیاه شدن و تاریک گشتن روز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَمس . عَماسة. عُموس .
عمسلغتنامه دهخداعمس . [ ع ُ / ع ُ م ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَماس . رجوع به عماس شود. || ج ِ عَموس . رجوع به عموس شود. || ج ِ عَمیس . رجوع به عمیس شود.
امسلغتنامه دهخداامس . [ اَ ] (ع ق ) دیروز : خود غریبی در جهان چون شمس نیست شمس جان باقیست او را امس نیست .مولوی (مثنوی چ نیکلسون دفتر1 ص 9).و رجوع به اَمس ِشود.
امسلغتنامه دهخداامس . [ اَ س ِ ] (ع ق ) دیروز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). دی . (مهذب الاسماء). مقابل غد (فردا). || روزی از روزهای گذشته . (از اقرب
امسلغتنامه دهخداامس . [ اَ م َ س س ] (ع ن تف ) بساینده تر. نزدیکتر، گویند: هو امس من ذاک بکذا. (از اقرب الموارد): و امس الزمان حاجة الیها الخریف . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ).
عَبَسَفرهنگ واژگان قرآنچهره درهم کشيد -اخم کرد - رو ترش کرد (فعل عبس از ماده عبوس به معناي چهره در هم کشیدن و تقطیب چهره است.عبارت "عَبَسَ وَبَسَرَ" یعنی : چهره در هم کشید و اظهار ک
عاسلغتنامه دهخداعاس . (اِخ ) بطنی است از آل عمران از آل کثیر.یکی از قبائل حضرموت . (معجم قبائل العرب ج 2 ص 701).
عماسلغتنامه دهخداعماس . [ ع َ ] (ع مص ) سخت گردیدن و سیاه و تاریک گشتن روز. عَماسة. عَمس . عَمَس . عُموس . عُموسة. (از تاج العروس ) (از متن اللغة). رجوع به عماسة، عمس ، عموس و ع
عماسلغتنامه دهخداعماس . [ ع ِ ] (اِخ ) روز سوم از ایام جنگ قادسیه را «یوم عماس » میگفتند. و یاقوت حموی مینویسد: معلوم نیست که آن نام موضعی است یا مشتق از کلمه ٔ «عمس » مقلوب «مع
عماسةلغتنامه دهخداعماسة. [ ع َ س َ ] (ع مص ) سخت گردیدن و سیاه و تاریک گشتن روز. عَمس . عَمَس . عُموس . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از
عموسلغتنامه دهخداعموس . [ ع ُ ] (ع مص ) سخت گردیدن و سیاه شدن و تاریک گشتن روز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَمس . عَماسة. رجوع به عمس و عماسة شود.
اغواثلغتنامه دهخدااغواث . [ ] (اِخ ) یوم ...، یاقوت آرد: وقعه ٔ اول از جنگهای قادسیه را که میان مسلمانان و ایرانیان روی داد، یوم ارماث گویند ووقعه ٔ دوم آن را اغواث و وقعه ٔ سوم