عمرانیلغتنامه دهخداعمرانی . [ ع ِ ] (اِخ ) علی بن احمد عمرانی موصلی . ریاضی دان و ستاره شناس قرن چهارم هجری . رجوع به علی عمرانی (ابن احمد...) شود.
عمرانیلغتنامه دهخداعمرانی . [ ع ِ ] (اِخ ) طاهربن یحیی بن سالم عمرانی یمنی شافعی . فقیه قرن ششم هجری . رجوع به طاهر (ابن یحیی الیمنی ...) و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 5 ص 39،
عمرانیلغتنامه دهخداعمرانی . [ ع ِ ] (اِخ ) علی بن محمد عمرانی سرخسی ، مکنی به ابوالحسن . ممدوح منوچهری دامغانی شاعر. رجوع به علی عمرانی (ابن محمد عمرانی ) شود.
عمرانیلغتنامه دهخداعمرانی . [ ع ِ ] (اِخ ) علی بن محمدبن علی بن احمدبن مروان عمرانی خوارزمی ، مکنی به ابوالحسن . ادیب و لغوی و مفسر قرن ششم هجری . رجوع به علی عمرانی (ابن محمدبن .
عمرانیلغتنامه دهخداعمرانی . [ ع ِ ] (اِخ ) قاضی ابومنصور عمرانی . وی قرآن را نزد ابوعلی اهوازی بیاموخت و در بغداد علم فقه را نزد شیخ ابواسحاق شیرازی فراگرفت ، سپس به میافارقین انت
امرانیلغتنامه دهخداامرانی . [ ] (اِخ ) یکی از شعب ایل طرهان کرد است . (از جغرافیای سیاسی ایران تألیف مسعود کیهان ص 65).
امرانیلغتنامه دهخداامرانی . [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سلسله شهرستان خرم آباد با 180 تن سکنه . آب آن از سراب زز و محصول آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
عمرانیانلغتنامه دهخداعمرانیان . [ ع ِ ] (اِخ ) نام دو خانواده ٔ باستانی است که در ری و سرخس اقامت داشته اند و آنان را «عمرانی » می گفته اند. یکی از افراد این خانواده (علی بن محمد) م
عمرانیةلغتنامه دهخداعمرانیة. [ ع ِ نی ی َ ] (اِخ ) قریه ای است بزرگ و نیز قلعه ای است در شرق موصل متصل بناحیه ٔ شوش و مرج . در آن دیهها و درختهای مو وجوددارد. این قلعه اکنون مشرف ب
علی عمرانیلغتنامه دهخداعلی عمرانی . [ ع َ ی ِ ع ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن احمدبن مروان عمرانی خوارزمی . مکنی به ابوالحسن . ادیب و لغوی و مفسر بود و در حدود سال 560هَ . ق . درگذشت .
علی عمرانیلغتنامه دهخداعلی عمرانی . [ ع َ ی ِ ع ِ ] (اِخ ) ابن عمران . مکنی به ابوالحسن . ممدوح منوچهری دامغانی شاعر. رجوع به علی عمرانی (ابن محمد...) شود.
علی عمرانیلغتنامه دهخداعلی عمرانی . [ ع َ ی ِ ع ِ ] (اِخ ) ابن محمد عمرانی (یا علی بن عمران ). مکنی به ابوالحسن . ممدوح منوچهری دامغانی شاعر. وی از خاندان عمرانی و از اصحاب انوشیروان
عمرانیانلغتنامه دهخداعمرانیان . [ ع ِ ] (اِخ ) نام دو خانواده ٔ باستانی است که در ری و سرخس اقامت داشته اند و آنان را «عمرانی » می گفته اند. یکی از افراد این خانواده (علی بن محمد) م
عمرانیةلغتنامه دهخداعمرانیة. [ ع ِ نی ی َ ] (اِخ ) قریه ای است بزرگ و نیز قلعه ای است در شرق موصل متصل بناحیه ٔ شوش و مرج . در آن دیهها و درختهای مو وجوددارد. این قلعه اکنون مشرف ب
علی عمرانیلغتنامه دهخداعلی عمرانی . [ ع َ ی ِ ع ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن احمدبن مروان عمرانی خوارزمی . مکنی به ابوالحسن . ادیب و لغوی و مفسر بود و در حدود سال 560هَ . ق . درگذشت .
علی عمرانیلغتنامه دهخداعلی عمرانی . [ ع َ ی ِ ع ِ ] (اِخ ) ابن عمران . مکنی به ابوالحسن . ممدوح منوچهری دامغانی شاعر. رجوع به علی عمرانی (ابن محمد...) شود.
علی عمرانیلغتنامه دهخداعلی عمرانی . [ ع َ ی ِ ع ِ ] (اِخ ) ابن محمد عمرانی (یا علی بن عمران ). مکنی به ابوالحسن . ممدوح منوچهری دامغانی شاعر. وی از خاندان عمرانی و از اصحاب انوشیروان