عمداًلغتنامه دهخداعمداً. [ ع َ دَن ْ ] (ع ق ) بقصد و بعمد و بطور اراده و اختیار. (ناظم الاطباء). اگر در امری ناکردنی جرأت نمایند و قصد را در آن مدخلی بود، چنانچه گویم فلان مرضی
عمداًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] عمداً، عامداً، مخصوصاً بهمنظور، جهتِ، برایِ، بهخاطر، بابتِ
عمدادیکشنری فارسی به انگلیسیdeliberate, deliberately, designedly, intentionally, perversely, purposely, willfully, wittingly
عمدافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبهعمد؛ باقصدونیت؛ انجام دادن کاری از روی قصدونیت نه بهطریق پیشامد و تصادف.
عمداءلغتنامه دهخداعمداء. [ ع ُم َ ] (ع اِ) ج ِ عَمید. سردار و بزرگ قوم . رجوع به عمید شود : شکایتی از جمعی والیان و عمداء آنجا بر وی عرض کردند. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 98).
عمدانلغتنامه دهخداعمدان . [ ع ُ ] (ع اِ) رسیل لشکر. پیغام برلشکر. (از منتهی الارب ). رسیل لشکر، و در برخی نسخه ها بمعنی «رئیس لشکر» آمده است . (از اقرب الموارد).