عماره ٔ عامریلغتنامه دهخداعماره ٔ عامری . [ ع ُ رَ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن قریط عامری . نام او را «عمرو» نیز ذکر کرده اند. و «ابن حجر» وی را جزو صحابیانی آورده است که به زیارت پیغمبر اکرم (
عماری دارلغتنامه دهخداعماری دار. [ ع َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ عماری . که عماری دارد. که عماری از جایی به جائی برد. کنایه از ساربان است . (از آنندراج ). رجوع به عماری شود : عماری دار ل
عماریلغتنامه دهخداعماری . [ ع َم ْ ما ] (اِخ ) ابومحمدبن ابی عمروبن ابی الحسن عماری .بزرگ خاندان عماری در بیهق است . رجوع به عماریان بیهق و عماری (عبدالرحمان بن ابی عمرو احمدبن .
عماریةلغتنامه دهخداعماریة. [ ع َم ْ ما ری ی َ ] (اِخ ) قریه ای است در یمامة ازآن ِ عبداﷲبن دؤل . (از معجم البلدان یاقوت ) (از تاج العروس ) (از متن اللغة). و مؤلف منتهی الارب آن
عمارةلغتنامه دهخداعمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن قریط عامری . صحابی بود. رجوع به عماره ٔ عامری (ابن قریط...) شود.
اسامةلغتنامه دهخدااسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن مرشدبن علی بن مقلدبن نصربن منقذ الکنانی و الکلبی الشیزری الملقب بمؤیدالدولةمجدالدین و المکنی بابی المظفر از اکابر بنی منقذ اصحاب ق
عمارةلغتنامه دهخداعمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن عامر انصاری . صحابی بود. رجوع به عماره ٔ انصاری (ابن عامر...) شود.
عمارةلغتنامه دهخداعمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن عامربن مشنج بن اعوربن قشیر قشیری . صحابی بود. رجوع به عماره ٔ قشیری شود.
عماره ٔ انصاریلغتنامه دهخداعماره ٔ انصاری . [ ع ُ رَ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن عامر انصاری . وی صحابی بود. «ابن صاعدة» با چند واسطه حدیثی از وی روایت کرده است . رجوع به الاصابة شود.