علی قهستانیلغتنامه دهخداعلی قهستانی . [ ع َ ی ِ ق ُ هَِ ] (اِخ ) (خواجه ...) وی ملقب به علاءالدین بود و اصلش از قهستان است سپس به خوارزم رفت و به ملازمت در گاه امیرتیمور گورکانی پرداخت
علی قهستانیلغتنامه دهخداعلی قهستانی . [ ع َ ی ِ ق ُ هَِ ] (اِخ ) ابن حسین قهستانی . مکنی به ابوبکر. وی شاعری ایرانی بود و او را در هر دو زبان فارسی و عربی شعراست . این بیت از او در الج
علی قهستانیلغتنامه دهخداعلی قهستانی . [ ع َ ی ِ ق ُ هَِ] (اِخ ) ابن حسن قهستانی . مکنی به ابوبکر و ملقب به عمیدالملک . عارض سپاه سلطان محمود غزنوی ، و ندیم و رئیس دارالانشاء محمدبن محم
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) موضعی است به دیار بنی تمیم . (از متن اللغة). علا. (متن اللغة).
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین قهستانی ، شاعر، مکنی به ابوبکر. رجوع به علی قهستانی (ابن حسین ...) شود.
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن قهستانی ، مکنی به ابوبکر و ملقب به عمیدالملک . عارض سپاه محمود غزنوی و از بزرگان فضلا و ادبای خراسان و نیز رئیس دارالانشاء و ندیم م
عمیدالملک قهستانیلغتنامه دهخداعمیدالملک قهستانی . [ ع َ دُل ْ م ُ ک ِ ق ُ هََ / هَِ ] (اِخ ) علی بن حسن ، مکنی به ابوبکر. عارض سپاه سلطان محمود غزنوی . رجوع به علی قهستانی شود.
ابوبکرلغتنامه دهخداابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) علی بن حسن قهستانی . او عارض سپاه یمین الدوله محمودبن سبکتکین غزنویست .
ابوسهللغتنامه دهخداابوسهل . [ اَ س َ ] (اِخ ) حمدوی . احمدبن حسن یکی ازامراء دربار مسعودبن محمود غزنوی . و مسعود او را بضبط ولایات عراق منصوب کرد و میان علاءالدوله و ابوسهل محاربه