علی آباد قاسم خانلغتنامه دهخداعلی آباد قاسم خان . [ ع َ دِ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریگان بخش فهرج شهرستان بم واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری فهرج و 3 هزارگزی شمال راه فرعی بم به خاش . ن
قاسم آباد علیالغتنامه دهخداقاسم آباد علیا. [ س ِدِ ع ُل ْ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش زرند شهرستان ساوه در 7هزارگزی شمال باختر زرند و 4هزارگزی راه عمومی .در جلگه واقع و هوای آن معتدل است . 7
علی آبادلغتنامه دهخداعلی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان واقع در 81 هزارگزی شمال باختری راور و 35 هزارگزی شمال راه فرعی راور به کرمان . دا
علی آبادلغتنامه دهخداعلی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان سلطان آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز واقع در 40 هزارگزی خاور راه خلف آباد به رامهرمز. دارای 40 تن سکنه است . (از
علی آبادلغتنامه دهخداعلی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشت آب بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 29 هزارگزی جنوب باختری بافت و در سر راه فرعی بافت به خبر. ناحیه ایست جلگه و دا
علی آبادلغتنامه دهخداعلی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان حصن بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 60 هزارگزی باختر زرند و 9 هزارگزی جنوب راه مالرو زرند به بافق . دارای 15 تن س
پرداختنلغتنامه دهخداپرداختن . [ پ َ ت َ ] (مص ) اداء. ادا کردن . تفریغ حساب . گزاردن حقی و دینی و جز آن . توختن وامی . تأدیه . کارسازی کردن . دادن . واپس دادن : دین خود را پرداختن
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود
بابک خرم دینلغتنامه دهخدابابک خرم دین . یا خرمی [ ب َ ک ِ خ ُ ر رَ ](اِخ ) ابن الندیم در الفهرست آرد: واقدبن عمرو تمیمی که تاریخ بابک کرده است گوید: پدر بابک روغنگری از مردم مدائن بود و
تبریزلغتنامه دهخداتبریز. [ ت َ ] (اِخ ) نام شهری است در آذربایجان در اقلیم پنجم ... و مردم آنجا اکثر آهنگرند و جلال الدین سیوطی در لب الالباب نوشته که تبریز بالکسر شهری است قریب
یافتنلغتنامه دهخدایافتن . [ ت َ ] (مص ) وَجد. جِدة. وُجد. اِجدان . (از منتهی الارب ). وِجدان . وُجود. (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). الفاء. (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج