علی آباد شه میرلغتنامه دهخداعلی آبادشه میر. [ ع َ دِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع در 14 هزارگزی خاور نیشابور. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای
علی آبادلغتنامه دهخداعلی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان واقع در 81 هزارگزی شمال باختری راور و 35 هزارگزی شمال راه فرعی راور به کرمان . دا
علی آبادلغتنامه دهخداعلی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان سلطان آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز واقع در 40 هزارگزی خاور راه خلف آباد به رامهرمز. دارای 40 تن سکنه است . (از
علی آبادلغتنامه دهخداعلی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشت آب بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 29 هزارگزی جنوب باختری بافت و در سر راه فرعی بافت به خبر. ناحیه ایست جلگه و دا
علی آبادلغتنامه دهخداعلی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان حصن بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 60 هزارگزی باختر زرند و 9 هزارگزی جنوب راه مالرو زرند به بافق . دارای 15 تن س
علی آبادلغتنامه دهخداعلی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان حرجندبخش مرکزی شهرستان کرمان واقع در 55 هزارگزی شمال کرمان و 3 هزارگزی باختر راه مالرو شهداد به راور دارای 5 تن
دادلغتنامه دهخداداد. (اِ) عدل . (برهان ). مَعدِلَه . (منتهی الارب ). بذل . (برهان ). قسط. نصفت . مقابل ستم . ظلم و جور. عدالت . (برهان ). نَصف . نِصف . نَصَف . (منتهی الارب ) :
برداشتنلغتنامه دهخدابرداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) رفع. (ترجمان القرآن ). رفع کردن . بلند کردن . (آنندراج ). نبر. (منتهی الارب ). بالا گرفتن . بر بردن . بالا بردن : الشغر؛ پای بر
طغرل بیکلغتنامه دهخداطغرل بیک . [ طُ رِ / رُ ب َ ] (اِخ ) (طغرل اول ) محمدبن میکائیل بن سلجوق بن دقاق ، ملقب به رکن الدین و الدوله ، المکنی به ابوطالب (429 تا 455 هَ . ق .). درراحةا
یافتنلغتنامه دهخدایافتن . [ ت َ ] (مص ) وَجد. جِدة. وُجد. اِجدان . (از منتهی الارب ). وِجدان . وُجود. (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). الفاء. (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج
دامغانلغتنامه دهخدادامغان . (اِخ ) دمغان (در تداول عامه ). شهری است میان خراسان و طهران کنار راه سمنان بشاهرود، در 339400گزی طهران و 249هزارگزی گرمسار، دارای ایستگاه راه آهن ، عرض