علیکلغتنامه دهخداعلیک . [ ع َی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سلطان آباد، بخش حومه ٔشهرستان سبزوار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
علیکلغتنامه دهخداعلیک . [ ع َ ل َ ک َ ] (ع حرف جر + ضمیر) مرکب از «علی » حرف جر و «ک » ضمیر متصل عربی . بر تو : ترا ببینم وگویم علیک عین اﷲبنام ایزد احسنت و زه نکو پسری . سوزنی
علیکلغتنامه دهخداعلیک . [ ع َ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زاوه ، بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه دارای 276 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و بنشن است . (ا
علیکلغتنامه دهخداعلیک . [ ع َ ی َ ] (اِخ ) مرکب از: «علی » + «کاف تصغیر یا تحبیب » که آن را نام شخص میگذاشتند. از جمله «خواجه علیک » است که در اسرارالتوحید از او نقل قول شده است
علیک السلامفرهنگ انتشارات معین(عَ لَ یا لِ کِ یا کَ سَّ) [ ع . ] (شب جم .) در پاسخ به سلام کسی گفته می شود: درود بر تو باد.
علیک السلاملغتنامه دهخداعلیک السلام . [ ع َ ل َ کَس ْ س َ ] (ع ، جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درود بر تو باد. در جواب سلام گویند : بدو گفت شعبه [ فرستاده ٔ سعد] که ای نیک نام اگر دین پذیری ع
علیکهلغتنامه دهخداعلیکه . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) ابن خالق . وی پس از درگذشت امیرتیمور گورکانی ، مدتی بر تبریز تسلط داشت و بر مردم ستم میکرد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 562 شود.
علیکملغتنامه دهخداعلیکم . [ ع َ ل َ ک ُ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: «علی » حرف جر + «کم » ضمیر متصل عربی در حال نصب و جر برای جمع مذکر مخاطب ) بر شما.- علیکم السلام ؛ بر شما درود ب
علیک السلاملغتنامه دهخداعلیک السلام . [ ع َ ل َ کَس ْ س َ ] (ع ، جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درود بر تو باد. در جواب سلام گویند : بدو گفت شعبه [ فرستاده ٔ سعد] که ای نیک نام اگر دین پذیری ع
علیکهلغتنامه دهخداعلیکه . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) ابن خالق . وی پس از درگذشت امیرتیمور گورکانی ، مدتی بر تبریز تسلط داشت و بر مردم ستم میکرد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 562 شود.
علیکملغتنامه دهخداعلیکم . [ ع َ ل َ ک ُ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: «علی » حرف جر + «کم » ضمیر متصل عربی در حال نصب و جر برای جمع مذکر مخاطب ) بر شما.- علیکم السلام ؛ بر شما درود ب
علیکه بخشیلغتنامه دهخداعلیکه بخشی . [ ع َ ک َ ؟ ] (اِخ ) وی از جانب امیر نظام الدین شیخ علی طغانی ضبط برج چهل حجره را در بلخ به عهده داشت و در سال 902 هَ . ق . که ابوالغازی سلطان حسین
علیکه تکتشلغتنامه دهخداعلیکه تکتش . [ ع َ ک َ ؟ ] (اِخ ) وی از امرای ابوالغازی سلطان حسین میرزا بایقرا بود و در برخی از جنگ ها شرکت داشت . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 155 شود.