علیقلی خلخالیلغتنامه دهخداعلیقلی خلخالی . [ ع َ ق ُ ی ِ خ َ ] (اِخ ) مشهور به واقف خلخالی . رجوع به علیقلی واقف شود.
علیقلی تبریزیلغتنامه دهخداعلیقلی تبریزی . [ ع َ ق ُ ی ِ ت َ ] (اِخ ) اردبیلی تبریزی . متخلص به ماهر. رجوع به علیقلی ماهر شود.
علیقلی ماهرلغتنامه دهخداعلیقلی ماهر. [ ع َ ق ُ ی ِ هَِ ] (اِخ ) اردبیلی تبریزی دامغانی . متخلص به ماهر. وی شاعر و نقاش و خطاط قرن یازدهم هَ . ق . بود. اصل او از صحرای دامغان است سپس به
علیقلی خان افشارلغتنامه دهخداعلیقلی خان افشار. [ ع َ ق ُ ن ِ اَ ] (اِخ ) وی برادرزاده ٔ نادرشاه افشار بود. هنگامی که نادرشاه به ظلم و ستم و قتل مردم بیگناه پرداخت ، در هر گوشه از مملکت ایرا
علیقلی خانلغتنامه دهخداعلیقلی خان . [ ع َ ق ُ ] (اِخ ) (حاج ...)ملقب به سردار اسعد. او فرزند سوم حسینقلی خان ایلخانی بختیاری بود. وی یکی از سران جنبش آزادی خواهی و انقلاب در زمان مشرو
علیقلی خانلغتنامه دهخداعلیقلی خان . [ ع َ ق ُ ] (اِخ ) ابن شاه وردی خان ، والی لر کوچک . وی تا آخر عمر به صورت تبعید در خراسان می زیست و برخی اشعار او را نصرآبادی نقل کرده است . (از ا
جریده نگاریلغتنامه دهخداجریده نگاری . [ ج َ دَ / دِ ن ِ ] (حامص مرکب ) نوشتن روزنامه یا مجله یا نشریه های مرتب روزانه یا هفتگی یا ماهانه که مندرجات آنها گاه سیاسی و خبری و اجتماعی است
علیقلی تبریزیلغتنامه دهخداعلیقلی تبریزی . [ ع َ ق ُ ی ِ ت َ ] (اِخ ) اردبیلی تبریزی . متخلص به ماهر. رجوع به علیقلی ماهر شود.
علیقلی ماهرلغتنامه دهخداعلیقلی ماهر. [ ع َ ق ُ ی ِ هَِ ] (اِخ ) اردبیلی تبریزی دامغانی . متخلص به ماهر. وی شاعر و نقاش و خطاط قرن یازدهم هَ . ق . بود. اصل او از صحرای دامغان است سپس به
علیقلی خان افشارلغتنامه دهخداعلیقلی خان افشار. [ ع َ ق ُ ن ِ اَ ] (اِخ ) وی برادرزاده ٔ نادرشاه افشار بود. هنگامی که نادرشاه به ظلم و ستم و قتل مردم بیگناه پرداخت ، در هر گوشه از مملکت ایرا
علیقلی خانلغتنامه دهخداعلیقلی خان . [ ع َ ق ُ ] (اِخ ) (حاج ...)ملقب به سردار اسعد. او فرزند سوم حسینقلی خان ایلخانی بختیاری بود. وی یکی از سران جنبش آزادی خواهی و انقلاب در زمان مشرو