علهلغتنامه دهخداعله . [ ع َ ل َه ْ ] (ع مص ) در ملامت افتادن . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (متن اللغة). || وقوع در حالت خمار و زحمت آن .
علهلغتنامه دهخداعله . [ ع َ ل ِه ْ ] (ع ص ) صفت از مصدر عَلَه در تمام معانی . (از لسان العرب ). سرگشته و حیران . (از لسان العرب ) (تاج العروس ) (ذیل اقرب الموارد) (متن اللغة).
علهلغتنامه دهخداعله . [ ع َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع در 47 هزارگزی جنوب شوشتر و در کنار راه تابستانی شوشتر به بندقیر و کنار خاوری
علةلغتنامه دهخداعلة. [ ع ِل ْ ل َ ] (ع اِ) رجوع به عِلّت شود.- حروف عله ؛ در عربی ، الف و واو و یاء است . (از اقرب الموارد). رجوع به «حرف عله » شود.
علهانلغتنامه دهخداعلهان . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) نام اسب أبومُلَیل عبداﷲبن حرب . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ).
علهانلغتنامه دهخداعلهان . [ ع َ ] (اِخ ) نام مردی که گویند از اشراف بنی تمیم بود. (از لسان العرب ) (تاج العروس ).
علهانلغتنامه دهخداعلهان . [ ع َ ] (ع ص ) صفت از مصدر عَلَه در تمام معانی . (از متن اللغة). اسب که در لگام شادمانی نماید. (منتهی الارب ). اسب که در لجام نشاط وجست وخیز کند. (از تا
علةلغتنامه دهخداعلة. [ ع ِل ْ ل َ ] (ع اِ) رجوع به عِلّت شود.- حروف عله ؛ در عربی ، الف و واو و یاء است . (از اقرب الموارد). رجوع به «حرف عله » شود.
علهانلغتنامه دهخداعلهان . [ ع َ ] (ع ص ) صفت از مصدر عَلَه در تمام معانی . (از متن اللغة). اسب که در لگام شادمانی نماید. (منتهی الارب ). اسب که در لجام نشاط وجست وخیز کند. (از تا
علهانلغتنامه دهخداعلهان . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) نام اسب أبومُلَیل عبداﷲبن حرب . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ).
علهانلغتنامه دهخداعلهان . [ ع َ ] (اِخ ) نام مردی که گویند از اشراف بنی تمیم بود. (از لسان العرب ) (تاج العروس ).