علناًلغتنامه دهخداعلناً. [ ع َ ل َ نَن ْ ] (ع ق ) بطور آشکارا و هویدا. (ناظم الاطباء). آشکار. آشکارا. علنی .
مُسَافِحَاتٍفرهنگ واژگان قرآنزنان زنا كار (مسافحات به معناي زناني است که علنا زنا ميدهند ، و يار و دوست ميگيرند ، و آن زني هم که تنها يک دوست دارد جزء متخذات اخدان است ، و اضافه کرد که مردم
مُسَافِحِينَفرهنگ واژگان قرآنزنان زنا كار (مسافحات به معناي زناني است که علنا زنا ميدهند ، و يار و دوست ميگيرند ، و آن زني هم که تنها يک دوست دارد جزء متخذات اخدان است ، و اضافه کرد که مردم
فاشافاشلغتنامه دهخدافاشافاش . (ق مرکب ) علناً. (یادداشت بخط مؤلف ). از دو «فاش » مخفف فاشی عربی ، با الفی که در وسطآن افزوده اند، مثل سراسر. این ترکیب فقط در فارسی وبیشتر در تداول
ناصرلغتنامه دهخداناصر. [ ص ِ ] (اِخ ) ابن علناس ، پنجمین از بنی حماد است . وی پس از کشتن بلکین بن محمد به سال 454 هَ . ق . به سلطنت رسید و تا سال 481 که درگذشت پادشاهی کرد. پس ا