علمدیکشنری عربی به فارسیتعليم دادن (اصول دين) از راه پرسش , از راه پرسش ياد دادن , اموختن , تعليم دادن , درس دادن , مشق دادن , معلمي يا تدريس کردن
علمدیکشنری عربی به فارسیپرچم , بيرق , علم , دم انبوه وپشمالوي سگ , زنبق , برگ شمشيري , سنگ فرش , جاده سنگ فرش , پرچم دار کردن , پرچم زدن به , باپرچم علا مت دادن , سنگفرش کردن , پايين ا
نجوم پرتوایکسX-ray astronomyواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از علم نجوم که به مطالعۀ پرتوِهای نجومی در بازۀ طیفی پرتوِ ایکس میپردازد
نجوم پرتوگاماgamma-ray astronomyواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از علم نجوم که به مطالعۀ پرتوهای گاما از چشمههای فرازمینی میپردازد
نجوم راداریradar astronomyواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از علم نجوم که اجرام داخل منظومۀ شمسی را ازطریق ارسال و دریافت بازتاب امواج رادیویی مطالعه میکند