علعلغتنامه دهخداعلع.[ ع َ ل َ ] (ع اِ صوت ) کلمه ایست که بدان گوسفند و شتر را رانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
الالغتنامه دهخداالا. [ اِل ْ لا ] (ع حرف اضافه ) حرف استثنا بمعنی جز، مگر، بجز، غیر از : فشربوا منه الا قلیلاً. (قرآن 2 / 249). و همه خرگاههاست الا آنجا که نشست خاقان است . (حد
الالغتنامه دهخداالا. [ اَ ] (صوت ) کلمه ٔ خطاب است یعنی ای و به عربی یا گویند. (برهان ). در فارسی ... کلمه ٔ خطاب است بمعنی ای . (غیاث از برهان ). و صاحب نهج الادب آرد: و بعضی
علعاللغتنامه دهخداعلعال . [ ع َ ] (اِخ ) کوهی است در شام ، مشرف بر بثینة، بین غور و جبال سراة. (از معجم البلدان ).
علعللغتنامه دهخداعلعل . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) نره . || نره ٔ نرم . (ناظم الاطباء). || استخوانی که مانند زبان بر شکم آید. (از تاج العروس ) (ناظم الاطباء). و به اصطلاح تشریح آن را «ع
علعللغتنامه دهخداعلعل . [ ع ُ ع ُ ] (ع اِ) نره . || نره ٔ نرم . (ناظم الاطباء). || استخوانی که مانند زبان بر شکم آید. (از تاج العروس ) (ناظم الاطباء). و به اصطلاح تشریح آن را «ع
علعاللغتنامه دهخداعلعال . [ ع َ ] (اِخ ) کوهی است در شام ، مشرف بر بثینة، بین غور و جبال سراة. (از معجم البلدان ).
علعللغتنامه دهخداعلعل . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) نره . || نره ٔ نرم . (ناظم الاطباء). || استخوانی که مانند زبان بر شکم آید. (از تاج العروس ) (ناظم الاطباء). و به اصطلاح تشریح آن را «ع
علعللغتنامه دهخداعلعل . [ ع ُ ع ُ ] (ع اِ) نره . || نره ٔ نرم . (ناظم الاطباء). || استخوانی که مانند زبان بر شکم آید. (از تاج العروس ) (ناظم الاطباء). و به اصطلاح تشریح آن را «ع