علاللغتنامه دهخداعلال . [ ع ِ] (ع اِمص ) دوشیدن شتر در میانه ٔ روز. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). اسم است معالة را. (منتهی الارب ).
الاللغتنامه دهخداالال . [ اَ ] (اِخ ) کوهی است به عرفات . ابن درید گوید کوه ریگی است به عرفات و گفته اند جبل عرفه است و به کسر اول نیز روایت شده است . (معجم البلدان ). کوهی است
الاللغتنامه دهخداالال . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اَلَّة. نیزه ٔ کوچک که پیکان آن پهنا (پهن ؟) باشد. (منتهی الارب ). رجوع به اله و ال شود.
علعللغتنامه دهخداعلعل . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) نره . || نره ٔ نرم . (ناظم الاطباء). || استخوانی که مانند زبان بر شکم آید. (از تاج العروس ) (ناظم الاطباء). و به اصطلاح تشریح آن را «ع
علالالغتنامه دهخداعلالا. [ ع َ ] (اِ صوت ) بانگ و شور و غوغا. (برهان ) (ناظم الاطباء). علالوش . هیابانگ : بجه از جو، سوی ما آ، که تماشاست در این سوستر اﷲ علینا، چه علالاست در این
علالةلغتنامه دهخداعلالة. [ ع ُ ل َ ] (ع مص ) دوشیدگی شتر در میانه ٔ روز. (منتهی الارب ). دوشیدن شتر در میانه ٔ روز. (آنندراج ) (اقرب الموارد). || نیزه زدن در پی هم : و لولا علالة
علالافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بانگ؛ فریاد؛ شوروغوغا؛ هیاهو.۲. صدای سگ؛ عوعو سگ: ◻︎ گفت از بانگ و علالای سگان / هیچ واگردد ز راهی کاروان؟ (مولوی: ۸۴۹).
علالالغتنامه دهخداعلالا. [ ع َ ] (اِ صوت ) بانگ و شور و غوغا. (برهان ) (ناظم الاطباء). علالوش . هیابانگ : بجه از جو، سوی ما آ، که تماشاست در این سوستر اﷲ علینا، چه علالاست در این
علالةلغتنامه دهخداعلالة. [ ع ُ ل َ ] (ع مص ) دوشیدگی شتر در میانه ٔ روز. (منتهی الارب ). دوشیدن شتر در میانه ٔ روز. (آنندراج ) (اقرب الموارد). || نیزه زدن در پی هم : و لولا علالة
علالافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بانگ؛ فریاد؛ شوروغوغا؛ هیاهو.۲. صدای سگ؛ عوعو سگ: ◻︎ گفت از بانگ و علالای سگان / هیچ واگردد ز راهی کاروان؟ (مولوی: ۸۴۹).