عقیدهدیکشنری فارسی به انگلیسیbelief, comment, feeling, idea, mind, notion, opinion, persuasion, sentiment, stand, suggestion, theory
ابوالقاسملغتنامه دهخداابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمد المعتمد علی اﷲبن ابی عمرو عبّاد المعتضد باﷲبن الظافر المؤید باﷲ ابی القاسم محمد قاضی اشبیلیه ابن ابی الولید اسماعیل بن
دوازدهلغتنامه دهخدادوازده .[ دَ دَه ْ ] (عدد، ص ، اِ) ده بعلاوه ٔ دو. اثناعشر . اثنتی عشرة. عدد بین یازده و سیزده . (یادداشت مؤلف ). ترجمه ٔ اثناعشر که عدد معروف است . (آنندراج )
یوحنالغتنامه دهخدایوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن زبدی . نام پدرش زبدی و نام مادرش سالومه بود. او یکی از دوازده حواری مسیح و برادر یعقوب زبدی و صاحب یکی از اناجیل اربعه است . رؤ
اریدهلغتنامه دهخدااریده . [ اَرْ ری دِ ] (اِخ ) آرّیده . برادر نامشروع اسکندر و مادر اورقاصه ای بنام آرینّا بود. و او پس از اسکندر داعیه ٔسلطنت داشت . و اوریدیس دختر سینان و زن ا
مقاربهلغتنامه دهخدامقاربه . [ م َ رِ ب َ ] (اِخ ) فرقه ای از یهود که مخالف جمهور یهودند به نفی تشبیه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گروهی از قوم یهودند که با طرفداری از عقیده ٔ نف