عقوةلغتنامه دهخداعقوة. [ ع َق ْ وَ ] (ع اِ) پیرامون و گرداگرد سرای ، ومنزل و فرودآمدنگاه . (از منتهی الارب ). ساحت سرای . (دهار). میدان و صحن سرای . (غیاث اللغات ). ساحت . (نصاب
عَقِبِهِفرهنگ واژگان قرآنذريه و فرزندانش ( در عبارت "جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ")
عقاةلغتنامه دهخداعقاة. [ ع َ ] (ع اِ) منزل . فرودآمدنگاه . (منتهی الارب ). ساخت و محله . (اقرب الموارد). عَقْوَة. رجوع به عقوة شود.
پیشلغتنامه دهخداپیش . (اِ) قُبُل . مقابل پس ، دُبُر. مقابل پشت . || بخش قدامی . مقابل قسمت خلفی از چیزی : بدرد همی پیش پیراهنش درخشان شود آتش اندر تنش . فردوسی .عقوة، ساحة؛ پیش
پیرامونلغتنامه دهخداپیرامون . (اِ) حوال . حول . حولیة. پیرامن . گرد. دور. گردامون . حریم . حوالی . اطراف . دورتادور. گرداگرد. دوروبر. اکناف . گردبرگرد : ترکان البته پیرامون ما نگشت