عقدیلغتنامه دهخداعقدی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عَقد. رجوع به عقد شود. || مقابل صیغه و منقطعه و متعه . (یادداشت مرحوم دهخدا). زن عقدی ، در مقابل زن صیغه .- امثال : مگر شما ا
عقدیلغتنامه دهخداعقدی . [ ع َ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب به عقد که بطنی از بجیلة است و گویند آن از قیس بوده است . ابوعامر عبدالملک بن عمرو عقدی بدین نسبت شهرت دارد که محدث بود واز شع
عقدیلغتنامه دهخداعقدی . [ ع ُ ] (ص نسبی ) منسوب به عقدة که آن نام زنی است . و طرماح بن جهم طائی عقدی شاعر بدین نسبت شهرت دارد. و نیز بنی عمروبن سنبس بن معاویةبن جرول بن ثعل بن ع
عقدیلغتنامه دهخداعقدی . [ ع ُ ق ُ ] (ص نسبی ) منسوب به عقدة که آن لقب پدر ابوالعباس احمدبن محمدبن سعیدبن عبدالرحمان ، مشهور به ابن عقده است . وی محدث بود و در محرم سال 249 هَ .ق
اذيدیکشنری عربی به فارسیاسيب , صدمه , اذيت , زيان , ضرر , خسارت , اسيب رساندن , صدمه زدن , گزند , ازار رساندن , اسيب زدن به , ازردن , اذيت کردن , جريحه دار کردن , خسارت رساندن , ازار ,