عفونتلغتنامه دهخداعفونت . [ ع ُ ن َ ] (ع اِمص ) عفونة.بدبوئی . گنده بوئی . تعفن . گندیدگی . (ناظم الاطباء). بدبوئی و گنده شدن چیزی . (غیاث اللغات ). پارسی عفونت پوسیدن است یعنی ر
عفونتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی رایت، انتقال، مسریبودن، واگیر، آلودگی، تعفن میکرب، ویروس، باکتری، باسیل مسمومیت، مسمومیت خون، سپسیس بیماری عفونی، دیفتری، کزاز، سیاه سرفه، سر
کچلیلغتنامه دهخداکچلی . [ ک َ چ َ ] (حامص ) مرضی است که طفلان را در سر بهم رسد و بعد از نیک شدن موی برنمی آورد. (برهان ) (آنندراج ). جوششی که در سر کودکان بهم رسد و پس از به شدن
تخمیرلغتنامه دهخداتخمیر. [ ت َ ] (ع مص ) پوشانیدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشانیدن روی . (اقرب الموارد) (المنجد). || مایه کردن در خمیر و گذاشتن آرد و گل ومانند آن ر
قارچشناسی بالینیclinical mycologyواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از قارچشناسی که به مطالعۀ بیماریهای عفونی ناشی از عوامل قارچی میپردازد