عفواًلغتنامه دهخداعفواً. [ ع َف ْ وَن ْ ] (ع ق ) بطور عفو وآمرزش و بخشش و بطور سهل و آسانی . (ناظم الاطباء).- عفواً صفواً ؛ بی سؤال و خالص : ما را عفوا صفوا حاصل شد و بی تحمل کل
عَفَوْاْفرهنگ واژگان قرآنفزوني يافتند - زياد شدند (در عبارت "ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ ﭐلسَّيِّئَةِ ﭐلْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوْاْ ")
عفواندوزلغتنامه دهخداعفواندوز. [ ع َف ْوْ اَ ] (نف مرکب ) عفواندوزنده . ذخیره کننده ٔ عفو. که عفو بسیار کند : گنه بخشا و عفواندوز می باش به خوشخوئی چو روشن روز می باش .ناصرخسرو.
عَفَوْاْفرهنگ واژگان قرآنفزوني يافتند - زياد شدند (در عبارت "ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ ﭐلسَّيِّئَةِ ﭐلْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوْاْ ")
عفواندوزلغتنامه دهخداعفواندوز. [ ع َف ْوْ اَ ] (نف مرکب ) عفواندوزنده . ذخیره کننده ٔ عفو. که عفو بسیار کند : گنه بخشا و عفواندوز می باش به خوشخوئی چو روشن روز می باش .ناصرخسرو.
دغانلغتنامه دهخدادغان . [ دُ ] (اِخ ) نام جد ابونصر احمدبن عفواﷲبن نصربن دغان شیرازی دغانی است . او کاتب و نویسنده ای ثقه و مورد اعتماد بود و از فرات بن سعید و جعفربن محمدبن رمض
دغانیلغتنامه دهخدادغانی . [ دُ ] (ص نسبی ) منسوب به دُغان که نام جد ابونصر احمدبن عفواﷲ است . (از الانساب سمعانی ). رجوع به دغان شود.
گنه بخشالغتنامه دهخداگنه بخشا. [ گ ُ ن َه ْب َ ] (نف مرکب ) گنه بخش . آمرزنده . غفار : گنه بخشا و عفواندوز می باش به خوشخویی چو روشن روز می باش .ناصرخسرو.