عفطةلغتنامه دهخداعفطة. [ ع َ طَ ] (ع اِ) اسم المرة است از مصدر عفط. یک مرتبه عفط در همه ٔ معانی . (ناظم الاطباء). رجوع به عفط شود. || نثیر و آب بینی میش . (از اقرب الموارد). عفط
عفطلغتنامه دهخداعفط. [ ع َ ] (ع اِ)نخامه ٔ بینی میش . (منتهی الارب ). آب بینی میش . (ناظم الاطباء). عفطة. (اقرب الموارد). رجوع به عفطة شود.
عفیطلغتنامه دهخداعفیط. [ ع َ ] (ع مص ) تیز دادن بز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَفط. عَفَطان . و رجوع به عفط و عفطان شود. || بینی افشاندن میش ، بسان خر. (از اقرب الموا