افاتلغتنامه دهخداافات . [ اَ ] (ع اِ) ابری که ببارد و برود. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || یک گله ٔ گوسپند. (از ناظم الاطباء). رجوع به افاة و افاً شود.
افاتلغتنامه دهخداافات . [ اِ ] (اِخ ) یا ولت یا ساندویچ ، نام یکی از جزایر هبریده واقع در قسمت پولیزیا از اقیانوس کبیر که در وسط جزایر مزبور قرار دارد و یک لنگرگاه زیبا موسوم به
عفاطیلغتنامه دهخداعفاطی . [ ع ِ طی ی ] (ع ص ) درمانده به سخن . (منتهی الارب ).الکن . (اقرب الموارد). عَفّاط. رجوع به عفاط شود.
عفاطةلغتنامه دهخداعفاطة. [ ع َف ْ فا طَ ] (ع ص ) کنیزک شبانی کننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از دهار).
عفاطیلغتنامه دهخداعفاطی . [ ع ِ طی ی ] (ع ص ) درمانده به سخن . (منتهی الارب ).الکن . (اقرب الموارد). عَفّاط. رجوع به عفاط شود.
عفاطةلغتنامه دهخداعفاطة. [ ع َف ْ فا طَ ] (ع ص ) کنیزک شبانی کننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از دهار).
عفطیلغتنامه دهخداعفطی . [ ع ِ طی ی ] (ع ص ) درمانده به سخن . (منتهی الارب ). الکن . (اقرب الموارد). عِفاطی . عَفّاط. رجوع به عفاط و عفاطی شود.
درماندهلغتنامه دهخدادرمانده . [ دَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پریشان . تنگدست . بی کمک . عاجز. ناچار. (ناظم الاطباء). ناتوان افتاده . از کار افتاده . رنجور. ازپاافتاده . فرومانده . حسی