عفاریتلغتنامه دهخداعفاریت . [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عفریت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دیوان . اهریمنان . رجوع به عفریت شود : عفاریت گفتنداندیشه مدار که ایزدتعالی آدمی را به هفت طب
بسالتلغتنامه دهخدابسالت . [ ب َ ل َ ] (ع مص ) مأخوذ از تازی شجاعت . (اقرب الموارد). شجاعت و دلیری . (غیاث ) (فرهنگ نظام ). شجاعت و دلاوری و بی پروایی . (ناظم الاطباء) : فضیحت آن
رجوملغتنامه دهخدارجوم . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رَجْم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ستاره ها که به آن رانده شوند شیاطین . (غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ) (آنندراج
عفریتلغتنامه دهخداعفریت . [ ع ِ ] (ع ص ) اسد عفریت ؛ شیر توانای درشت خلقت . (منتهی الارب ). سخت و شدید. (از اقرب الموارد).- عفریت نفریت ؛ از اتباع است . (منتهی الارب ) (از اقرب
رجالهلغتنامه دهخدارجاله . [ رَج ْ جا ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) مردمان پست و بی سروسامان . (ناظم الاطباء). سفلگان . فرومایگان . (فرهنگ فارسی معین ). غوغا. اراذل و اوباش . (یادداشت م