عظیم الجثهلغتنامه دهخداعظیم الجثه . [ ع َ مُل ْ ج ُث ْ ث َ ] (ع ص مرکب ) تنومند. کلان . گنده . درشت اندام . (فرهنگ فارسی معین ): حیوانات عظیم الجثه ٔ دوره ٔ ماقبل تاریخ .
عظیم الشأنلغتنامه دهخداعظیم الشأن . [ ع َ م ُش ْ ش َءْن ْ ] (ع ص مرکب ) عظیم شأن . دارای شأن عالی . عظیم رتبت . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عظیم شأن شود : در آن دودمان عظیم الش
عظیم الجدویلغتنامه دهخداعظیم الجدوی . [ ع َ مُل ْ ج َ وا ] (ع ص مرکب ) پرسود. بسیارسود. || پربخشش . (فرهنگ فارسی معین ).
عظیم الترک و التبتلغتنامه دهخداعظیم الترک و التبت . [ ع َ مُت ْ ت ُ ک ِ وَت ْ ت ُب ْب َ ] (اِخ ) لقب ملک ختن بوده است . (حدود العالم ).
عظیم الروملغتنامه دهخداعظیم الروم . [ ع َ م ُرْ رو ] (اِخ ) بزرگ روم . لقب سلاطین و قیاصره ٔ روم : قیصر را عظیم الروم و طاغیةالروم و کلب الروم خوانند. (بیان الادیان ).چه باید رفت تا ر
کوسه ماهیفرهنگ انتشارات معین( ~ .) (اِمر.) نوعی ماهی عظیم - الجثه که مهاجم ، خطرناک و گوشتخوار است . رنگش قهوه ای و درازی بدنش به شش متر می رسد.
بوآلغتنامه دهخدابوآ. (اِ) مار عظیم الجثه ای از رسته ٔ ماران بی زهر که پنج گونه از آن شناخته شده و در آمریکای شمالی و جنوبی و جزایر آنتیل و هندوستان و هندوچین و مجمعالجزایر مالز
تامانوارلغتنامه دهخداتامانوار. (اِ) نام پستاندار عظیم الجثه ای که مورچه خوار است و از دسته ٔ بی دندانان آمریکای استوایی است . بزرگی جثه اش به 2/5 متر میرسد و بوسیله ٔزبان بلند و چسب