عظاللغتنامه دهخداعظال . [ ع ِ ] (ع اِمص ) تکریر است در قوافی . (از منتهی الارب ). تضمین است در قوافی . (از اقرب الموارد).
عظاللغتنامه دهخداعظال . [ ع ِ ] (ع مص ) به گشنی در پی ماده بر زبر یکدیگر رفتن سگها و ملخها و جز آن . (منتهی الارب ). رجوع به عَظل شود. || سوار شدن بر چیزی : عاظل الشی ٔ. || عاظل
ازاللغتنامه دهخداازال . [ اَ / اِ ] (اِخ ) نام مدینه ٔ صنعا. (معجم البلدان ). || پدر صنعأبن ازال بن یقطن بن عابربن شالخ بن ارفحشد و او نخستین کسی بود که مدینه ٔ مزبوره را بنا ک
عذاللغتنامه دهخداعذال . [ ع َذْ ذا ] (ع ص ) بسیار نکوهش کننده . (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
عظالیلغتنامه دهخداعظالی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی است مر عربان را. (از منتهی الارب ). وجه تسمیه ٔ آن این است که برخی از مردم بر برخی سوار شدند، و یا اینکه به جهت اجت
عظالیلغتنامه دهخداعظالی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی است مر عربان را. (از منتهی الارب ). وجه تسمیه ٔ آن این است که برخی از مردم بر برخی سوار شدند، و یا اینکه به جهت اجت
ضریسلغتنامه دهخداضریس . [ ض ُ رَ ] (اِخ ) نام مردی از قبیله ٔ بنی بکر که در وقعه ٔ العظالی کشته شد. (عقد الفرید ج 6 ص 54).
معاظلةلغتنامه دهخدامعاظلة. [ م ُ ظَ ل َ ] (ع مص ) بر زبر یکدیگر شدن از بهر گشنی . عِظال . (تاج المصادر بیهقی ). به گشنی در پی یکدیگر رفتن سگها و ملخها و جز آن . عظال . (از منتهی ا
یوملغتنامه دهخدایوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ا