عطیهفرهنگ مترادف و متضاد۱. انعام، بخشش، پاداش، جایزه، عطیت ۲. موهبت، هبه ۳. راتبه، مرسوم، مستمری، مقرری
عطیةلغتنامه دهخداعطیة. [ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) ابن رافع، مکنی به ابوهزان ، تابعی است . رجوع به ابوهزان (عطیة...) شود.
عطیهلغتنامه دهخداعطیه . [ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) ابن حارث همدانی ، مکنی به ابوروق . محدث است . رجوع به ابوروق (عطیة...) شود.
عطیهلغتنامه دهخداعطیه . [ ع َ طی ی َ ] (ع اِ) عطیة. عطیت . جایزه . انعام . بخشش : و برخوردار گردانادامیرالمؤمنین را از تو و از آن نعمت بزرگ و عطیه ٔ وافر و موهبت نفیس که ترا دا
تغنیملغتنامه دهخداتغنیم . [ ت َ ] (ع مص ) غنیمت دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مجمل اللغة). غنیمت دادن کسی را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عطیه دادن یا زائد ب
عصرلغتنامه دهخداعصر. [ ع َ ] (ع مص ) فشار دادن ، و به دست خود فشوردن چیزی را. (از منتهی الارب ). افشردن انگور و زیتون و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). افشردن انگور و جز آن و شیر
نفللغتنامه دهخدانفل . [ ن َ ] (ع اِ) عطیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || غنیمت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100) (دهار). || ادای آنچه واجب نیست . (از اقرب الموارد). || عبادتی که