عطاردیلغتنامه دهخداعطاردی . [ ع ُ رِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن غالب عطاردی ، مکنی به ابوالسعادات . از اهالی کرخ بغداد بود و از محدثان و شاعران فاضل بشمار می رفت و او را میلی به تشیع
عطاردیلغتنامه دهخداعطاردی . [ ع ُ رِ ] (اِخ ) طریف بن سفیان سعدی عطاردی ، مکنی به ابوسفیان . محدث است و از ابونضره و حسن روایت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عطاردیلغتنامه دهخداعطاردی . [ ع ُ رِ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن محمد عطاردی ، مکنی به ابوعبداﷲ. از مادحان یمین الدوله سبکتکین بود و دو بیت زیر از اوست :ملک قلاده است و او میان قلاده ز
عطاردیلغتنامه دهخداعطاردی . [ ع ُ رِ ] (اِخ ) احمدبن عبدالجباربن محمدبن عمیربن عطارد تمیمی عطاردی ، مکنی به ابوبکر. از فاضلان کوفه است که به سال 177 هَ . ق . در این شهر متولد شد و
عمران عطاردیلغتنامه دهخداعمران عطاردی . [ ع ِ ن ِ ع ُ رِ ] (اِخ ) ابن ملحان عطاردی ، مکنی به ابورجاء. نام او راعمران بن تیم نیز گفته اند. وی صحابی بود و در صفةالصفوة داستان اسلام آوردن
عطاردلغتنامه دهخداعطارد. [ ع ُ رِ ] (اِخ ) ابن حاجب بن زراره ٔ تمیمی . وی خطیب و از بزرگان بنی تمیم بود. گویند در عهد جاهلیت او بنزد کسری رفت و کمان پدر خویش را از وی خواست . کسر
عمران عطاردیلغتنامه دهخداعمران عطاردی . [ ع ِ ن ِ ع ُ رِ ] (اِخ ) ابن ملحان عطاردی ، مکنی به ابورجاء. نام او راعمران بن تیم نیز گفته اند. وی صحابی بود و در صفةالصفوة داستان اسلام آوردن
ابورجاءلغتنامه دهخداابورجاء. [ اَ رَ ] (اِخ ) العطاردی عمران بن تمیم بصری . صحابی است و بعضی عمران بن تیم بصری تابعی گفته اند.او را عمری طویل بود و فرزدق را بر او رثائی است .
ابورجاءلغتنامه دهخداابورجاء. [ اَ رَ ] (اِخ ) العطاردی عمران بن ملحان . صحابی است . رجوع به عمران و رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 260 شود.
عمرانلغتنامه دهخداعمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن ملحان عطاردی ، مکنی به ابورجاء. رجوع به عمران عطاردی شود.
تخاریلغتنامه دهخداتخاری . [ ت ُ ] (اِخ ) حمادبن احمدبن حمادبن رجاء العطاردی التخاری که در کوی تخاران به سکونت داشت . (معجم البلدان ). رجوع به تخاران به شود.