عضو حزبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) حزب، سیاستمدار، سیاستگذار رئیس حزب، عضو پولیتبورو، مسئول حزبی پیشوا، رهبر مقامات، مسئول هوادار، طرفدار، مرید، وابسته، هواخواه،
فاشیستلغتنامه دهخدافاشیست . (فرانسوی ، ص ) کسی که پیرو فلسفه ٔ فاشیسم باشد. رجوع به فاشیسم شود. || (اِخ ) عضو حزب ملی ایتالیا که در 1919 م . بوسیله ٔ موسولینی تأسیس شد. (حییم ).
پنتلغتنامه دهخداپنت . [ پ ُ ] (اِخ ) نام ولایت شمالی آسیای صغیر بر کنار پونتوکسن دریای سیاه (بحر اسود) و آن را به لاطینی پنتوس (بنطس عربی ) می گفتند. دولتی در آن سرزمین در عهد
فالانژ 1Falange 1واژههای مصوب فرهنگستان1. اقلیت منسجم و افراطی در داخل حزب فاشیست اسپانیا که در دهۀ 1930 پا گرفت 2. عضو حزب فالانژ
دانیاللغتنامه دهخدادانیال . (اِخ ) اسم اعجمی و نام پیغمبری است . (آنندراج ). دانیال از پیامبران بنی اسرائیل و همزمان کورش کبیر و داریوش بزرگ هخامنشی بوده است . در کودکی پس از گشود
حاتملغتنامه دهخداحاتم .[ ت ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعد طائی مکنی به ابوسفانه . مردی سخی و جوانمرد ازقبیله ٔ طی ّ که عرب به سخا و کرم وی مَثل زند: اکرم من حاتم طی . و در فارسی مثل