عضو حزبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) حزب، سیاستمدار، سیاستگذار رئیس حزب، عضو پولیتبورو، مسئول حزبی پیشوا، رهبر مقامات، مسئول هوادار، طرفدار، مرید، وابسته، هواخواه،
فاشیستلغتنامه دهخدافاشیست . (فرانسوی ، ص ) کسی که پیرو فلسفه ٔ فاشیسم باشد. رجوع به فاشیسم شود. || (اِخ ) عضو حزب ملی ایتالیا که در 1919 م . بوسیله ٔ موسولینی تأسیس شد. (حییم ).
فالانژ 1Falange 1واژههای مصوب فرهنگستان1. اقلیت منسجم و افراطی در داخل حزب فاشیست اسپانیا که در دهۀ 1930 پا گرفت 2. عضو حزب فالانژ
عضو حزبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) حزب، سیاستمدار، سیاستگذار رئیس حزب، عضو پولیتبورو، مسئول حزبی پیشوا، رهبر مقامات، مسئول هوادار، طرفدار، مرید، وابسته، هواخواه،