عذویةلغتنامه دهخداعذویة. [ ع َ ذَ وی ی َ ] (ع ص ) ابل عذویة، بمعنی ابل عواذ است . (منتهی الارب ). رجوع به عواذ شود.
عضویةلغتنامه دهخداعضویة. [ ع َ ض َ وی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث عضوی ، منسوب به عِضاه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عضاه و عضاهة و عضوی و عضاهی شود.
عضويدیکشنری عربی به فارسیعضوي , ساختماني , موثر درساختمان اندام , اندام دار , اساسي , اصلي , ذاتي , بنياني , حيواني , الي , وابسته به شيمي الي , وابسته به موجود الي
عضوبةلغتنامه دهخداعضوبة. [ ع ُ ب َ ] (ع مص ) به معنی مصدر عُضوب است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بران شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به عضوب شود.
غرفة علويةدیکشنری عربی به فارسیاطاق کوچک زير شيرواني , وابسته به شهر اتن , اطاق زير شيرواني , اطاق نزديک سقف , کبوترخانه , اسمان , فراز , سقف , بلند کردن , در زير شيرواني قرار دادن , توپ هواي
عضويدیکشنری عربی به فارسیعضوي , ساختماني , موثر درساختمان اندام , اندام دار , اساسي , اصلي , ذاتي , بنياني , حيواني , الي , وابسته به شيمي الي , وابسته به موجود الي