عضدلغتنامه دهخداعضد. [ ع َ ض َ] (ع مص ) دردمندبازو گردیدن شتران . (از منتهی الارب ).بیماری «عَضَد» رسیدن شتر را. (از اقرب الموارد).
عضدلغتنامه دهخداعضد. [ ع َ ] (ع اِ) بازو. (منتهی الارب ) (دهار) (از اقرب الموارد). عَضُد. رجوع به عَضُد شود. || ناحیه و کرانه . (منتهی الارب ). ناحیه . (اقرب الموارد). || یاریگ
عضدلغتنامه دهخداعضد. [ ع َ ] (ع مص ) یاری کردن کسی را و مدد کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یاری کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || بر بازوی کس
عضدلغتنامه دهخداعضد. [ ع َ ض َ ] (ع اِ) بازو. (منتهی الارب ). عَضُد. رجوع به عضُد شود. || درخت بریده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بیماریی است در بازوی شتر و در بازوی
ازدلغتنامه دهخداازد. [ اَ ] (اِخ ) ابن النبیت . ابن عبدربه گوید: انما تزوج اراش بن عمروبن الغوث اخی الازدبن النبیت ، سلامة ابنة انمار. (عقدالفرید ج 3 ص 312).
ازدلغتنامه دهخداازد. [ اَ ] (اِخ ) پدر قبیله ای است در یمن که جمیع انصار از اولاد اویند و پدرش غوث نام داشت واو را ازد شنوءة و ازد عمان و ازدالسراة نیز گویند.(منتهی الارب ). مو
ازدلغتنامه دهخداازد. [ اَ ](اِخ ) نام قبیله ای از قبایل ده گانه ٔ عرب . (سمعانی ).نام قبیله ای از عرب و اشعار این قبیله را ابوسعید بکری گرد کرده است . (ابن الندیم ). قبیله ای م
عضدالدینلغتنامه دهخداعضدالدین . [ ع َ ض ُ دُدْ دی ] (ع اِ مرکب ) بازوی دین . یار و یاور دین . و آن را لقب بزرگان نهند.
عضدالملکلغتنامه دهخداعضدالملک . [ ع َ ض ُ دُل ْ م ُ ] (اِخ ) میرزا محمدحسین قزوینی فرزند میرزا فضل اﷲ، متولی باشی آستانه ٔ قدس رضوی بود که به سال 1285 هَ . ق . درگذشت . (فرهنگ فارسی
عضدالملکلغتنامه دهخداعضدالملک . [ ع َ ض ُ دُل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) بازوی پادشاهی . یار و یاور سلطنت . و آن را لقب بزرگان نهند.
عضدانلغتنامه دهخداعضدان . [ ع َ ض ُ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عَضد (در حالت رفع). دو بازو. (ناظم الاطباء). رجوع به عَضُد شود.
عضدانلغتنامه دهخداعضدان . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عَضید.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عضید شود. || ج ِ عَضد. (منتهی الارب ). رجوع به عضد شود.
عضدالدینلغتنامه دهخداعضدالدین . [ ع َ ض ُ دُدْ دی ] (ع اِ مرکب ) بازوی دین . یار و یاور دین . و آن را لقب بزرگان نهند.
عضدالملکلغتنامه دهخداعضدالملک . [ ع َ ض ُ دُل ْ م ُ ] (اِخ ) میرزا محمدحسین قزوینی فرزند میرزا فضل اﷲ، متولی باشی آستانه ٔ قدس رضوی بود که به سال 1285 هَ . ق . درگذشت . (فرهنگ فارسی
عضدالملکلغتنامه دهخداعضدالملک . [ ع َ ض ُ دُل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) بازوی پادشاهی . یار و یاور سلطنت . و آن را لقب بزرگان نهند.