عصیرلغتنامه دهخداعصیر. [ع َ ] (ع ص ) شلپیده . (منتهی الارب ). معصور و فشرده شده . (از اقرب الموارد). || (اِ) آنچه که به فشاردن بیرون آید از آب و مایع و نحو آن . (منتهی الارب ).
عصیرفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شیره و چکیدۀ چیزی.۲. شراب. عصیر معده: (زیستشناسی) مایعی بیرنگ و لزج که از پردۀ مخاطی داخل معده ترشح میشود؛ شیرۀ معدی؛ شیرۀ معده؛ رطوبت معده.
اثيردیکشنری عربی به فارسیعنصراسماني , اتر , اثير , جسم قابل ارتجاعي که فضاوحتي فواصل ميان ذرات اجسام را پر کرده و وسيله انتقال روشنايي و گرما ميشود , مايع سبکي که از تقطير الکل و جوهر گ
عصيردیکشنری عربی به فارسیقلبي , صميمي , مقوي , اب ميوه , شيره , عصاره , شربت , جوهر , محلول غليظ قندي دارويي , شيره يا شهد زدن به
عصیرالدبلغتنامه دهخداعصیرالدب . [ ع َ رُدْ دُب ب ] (ع اِ مرکب ) شماری . (فهرست مخزن الادویة).حناء احمر. قطلب . رجوع به شماری و حناء احمر شود.
عصرفرهنگ انتشارات معین(عَ صْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - غروب . 2 - روزگار، زمان ، دوره . 3 - هر یک از تقسیمات یک دوره از تاریخ تمدن . 4 - سورة صدوسوم از قرآن کریم دارای سه آیه .
عصیرالدبلغتنامه دهخداعصیرالدب . [ ع َ رُدْ دُب ب ] (ع اِ مرکب ) شماری . (فهرست مخزن الادویة).حناء احمر. قطلب . رجوع به شماری و حناء احمر شود.