عصریلغتنامه دهخداعصری . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عَصر. آخر روز و پسین و نزدیک شبانگاه . (ناظم الاطباء). رجوع به عصر شود. || منسوب به عصربن عبیدبن وائله است که بطنی از بلی را تشکیل می دهند. رجوع به عصر (ابن عبید...) و اللباب فی تهذیب الانساب شود.
عصریلغتنامه دهخداعصری . [ ع َ ص َ ] (ص نسبی ) منسوب به قبیله ٔ بنی عصر. (ناظم الاطباء). رجوع به عصر (ابن عبیدبن ...) و عَصَر شود.
پشتۀ یخرُفتیesker/ asar/ eschar/ eskar/ osarواژههای مصوب فرهنگستانپشتۀ ساختهشده از انباشتههای شن و ماسۀ یخساری
حسریلغتنامه دهخداحسری . [ ح َ را] (ع ص ) ج ِ حسیر. (منتهی الارب ). فروماندگان . || ناقة حسری ؛ شتر ماده ٔ مانده . (منتهی الارب ).
حصریلغتنامه دهخداحصری . [ ح ُ] (اِخ ) قیروانی ابراهیم بن علی بن تمیم ، مکنی به ابی اسحاق (390 - 453 هَ . ق .). شاعری از مردم قیروان علاوه بر کتبی که در ذیل نام او ابراهیم بن علی ... بدو نسبت داده شد، او راست : کتاب نورالطرف و
حصریلغتنامه دهخداحصری . [ ح ِ ] (ع اِ) کشتی خرد که بسازند از کرته وگیاه . (مهذب الاسماء). در نسخه ای : از کرنه و گیاه .
اشیح عصریلغتنامه دهخدااشیح عصری . [ اُ ش َ ح ِ ع َ ] (اِخ ) منذربن عاید. در تاریخ گزیده و فهرست آن بدین صورت محرف اشج عصری است . رجوع به اشج شود.
اشیح عصریلغتنامه دهخدااشیح عصری . [ اُ ش َ ح ِ ع َ ] (اِخ ) منذربن عاید. در تاریخ گزیده و فهرست آن بدین صورت محرف اشج عصری است . رجوع به اشج شود.
اعصریلغتنامه دهخدااعصری . [ اَ ص ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به اعصر که لقب مندبن سعدبن قیس غیلان بوده است . (از انساب سمعانی ).