عشوه گریلغتنامه دهخداعشوه گری . [ ع ِش ْ وَ / وِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت عشوه گر. عشوه سازی . عشوه کاری . (فرهنگ فارسی معین ). دلفریبی و شوخ چشمی . (ناظم الاطباء) : یک زبان دا
عشوةلغتنامه دهخداعشوة. [ ع َش ْ وَ ] (ع اِ) اسم المرة است از مصدر عَشْو. (از اقرب الموارد). رجوع به عشو شود. || تاریکی ، یا از اول شب تا ربع آن : مضی من اللیل عشوة. (از منتهی ال
عشوةلغتنامه دهخداعشوة. [ ع ِش ْ وَ / ع ُش ْ وَ ] (ع اِ) کار ناپیدا نمودن و کردن . (منتهی الارب ). مرتکب کاری شدن بدون بیان و بینش . (از اقرب الموارد). عَشوة. و رجوع به عَشوةشود.
عشوه خریلغتنامه دهخداعشوه خری . [ ع ِش ْ وَ / وِ خ َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت عشوه خر. رجوع به عشوه خریدن شود : یک زبان داری و صد عشوه گری من و صدجان ز پی عشوه خری . خاقانی .- عشوه
نازشفرهنگ انتشارات معین(زِ) (اِمص .) 1 - استغنای معشوق . 2 - کرشمه کردن ، عشوه گری . 3 - فخر، تفاخر. 4 - موجب فخر،مفخر. 5 - تکبر، بزرگ منشی . 6 - نعمت ، رفاه . 7 - نوازش ، ملاطفت ، ت