عشولغتنامه دهخداعشو. [ ع َش ْوْ ] (ع مص ) در شب از دور دیدن آتش را و آهنگ روشنی آن نمودن . (از منتهی الارب ). نزدیک آتش شدن برای بردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ): ع
عشولغتنامه دهخداعشو. [ ع ِش ْوْ ] (ع اِ) کاسه ٔ شیر که شبانگاه وقت بازگشتن گوسپندان یا بعد آن نوشند. (منتهی الارب ). قدح شیر و لبن که در ساعت بازگشتن گوسفندان از چرا، و یا بعد
عشولغتنامه دهخداعشو. [ ع ُ ش ُوو ] (ع مص ) در شب از دور دیدن آتش را و آهنگ روشنی نمودن . (از منتهی الارب ). آتش را در شب از دور دیدن و قصد روشنائی آن کردن به امید رهنمایی یا مه
اشولغتنامه دهخدااشو. [ اَ ] (ادات استفهام ) (از بربری ) بمعنی چیست . و برحسب نظر هانوتو تحریفی از کلمه ٔ عربی اَش میباشد. (از دزی ج 1 ص 26).
اشولغتنامه دهخدااشو. [ اَ ] (ص ) بلغت زند و پازند بمعنی بهشتی باشد که در مقابل دوزخی است . (برهان ). بلغت ژند و پاژند بمعنی بهشتی آمده . (انجمن آرای ناصری ). بمعنی بهشتی باشد د
آشولغتنامه دهخداآشو. (نف مرخم ) مخفف آشوب . (جهانگیری ) : ز باغ عافیت بویی ندارم که دل گم گشت و دلجویی ندارم فلک پل بر دلم خواهد شکستن کز آب عافیت جویی ندارم بسازم مجلسی از سای
عشوائيدیکشنری عربی به فارسیناشي از عدم تبعيض , خالي از تبعيض , يکسره , تصادفي , مسير ناگهاني , خط سير اتقافي , فکر تصادفي , غيرعمدي
عشوةلغتنامه دهخداعشوة. [ ع َش ْ وَ ] (ع اِ) اسم المرة است از مصدر عَشْو. (از اقرب الموارد). رجوع به عشو شود. || تاریکی ، یا از اول شب تا ربع آن : مضی من اللیل عشوة. (از منتهی ال