عرقناکلغتنامه دهخداعرقناک . [ ع َ رَ ] (ص مرکب ) دارای عرق و پوشیده از عرق . (ناظم الاطباء) : مرا افکنده رخسار عرقناکش به دریائی که دارد هر حبابش در گره طوفان خودرائی . میرزا صائب
عرقناکلغتنامه دهخداعرقناک . [ ع َ رَ ] (ص مرکب ) دارای عرق و پوشیده از عرق . (ناظم الاطباء) : مرا افکنده رخسار عرقناکش به دریائی که دارد هر حبابش در گره طوفان خودرائی . میرزا صائب
گرما خوردنلغتنامه دهخداگرما خوردن . [ گ َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) مقابل سرما خوردن . (آنندراج ). دچار گرما شدن : اگر روی عرقناک تو در مد نظر باشدچو آب زندگی گرمای محشر میتوان خور
دانالغتنامه دهخدادانا. (اِخ ) ملافخرالدین کشمیری از مشاهیر شعراست در عهد فرخ سیر وارد شاه جهان آبادشد و در زمره ٔ منشیان حکمران آنجا درآمد و مأمور تحریر «شاهنامه ٔ فرخ سیری » گ
ساکتلغتنامه دهخداساکت . [ ک ِ ] (اِخ ) میرزا محمدامین فرزند میرزا مؤمن بن خواجه میرزا بیک کدخدای تبریز است . ساکت از شاعران قرن یازدهم و از معاصران و مصاحبان صائب تبریزی است و
سرجوشلغتنامه دهخداسرجوش . [ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شوربائی را گویند که در اول جوش از دیگ برآرند و به نمک چش خورند. (آنندراج ) (برهان ) (رشیدی ). شوربایی که در اول جوش کشند و آ