عسیفلغتنامه دهخداعسیف . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) مزدور و بنده ٔ مستعان به . (منتهی الارب ). اجیر، و گویند مملوک و برده ٔ حقیرداشته شده . (از اقرب الموارد). || پیر فانی . ج ، عُسفاء. (
عسیفلغتنامه دهخداعسیف . [ع ِس ْ سی ] (ع ص ) آنکه راهها را بدون دلیل و راهنما و بدون هدف و رهنمایی بپیماید. (از اقرب الموارد).
پیرلغتنامه دهخداپیر. (ص ،اِ) شیخ . شیخه . سالخورده . کلان سال . مسن . معمر. زرّ. مشیخه . (دهار). مقابل جوان . بزادبرآمده . دردبیس . فارض . اشیب . (منتهی الارب ). کهام . ج ، پیر
گیسیلغتنامه دهخداگیسی . (اِ) زِمِجّی ̍. زِمِکّی ̍. (یادداشت به خط مؤلف ). دُمغزه ٔ مرغ . (برهان ). عسیب . (برهان ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دمغزه ٔ مرغ شود.
ناخوارلغتنامه دهخداناخوار. [ خوا / خا ] (ص مرکب ) درشت . خشن . زمخت . صعب . مشکل . عسیر. دشوار. دشخوار. معسور. ناهموار. ناهنجار. غلیظ. غلاظ.عنیف . منکر. (یادداشت مؤلف ). || جعد.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جابر مکنی به ابی بکر. وی شیخی فاضل در طب و مردی حلیم و عفیف و طبیب مستنصرباﷲ بود و همه ٔ اولاد ناصر بدو اعتمادداشتند و بتعظیم و تبجی
درشتلغتنامه دهخدادرشت . [دُ رُ ] (ص ) زبر. زمخت . خشن . مقابل نرم و لین . اخرش . (تاج المصادر بیهقی ). اخشب . اِرْزَب ّ. (منتهی الارب ). اقض . (تاج المصادر بیهقی ). اقود. اکتل .