عسیلغتنامه دهخداعسی .[ ع َ / ع َ سی ی ] (ع ص ) سزاوار: هو عسی به ؛ او سزاوار آن است . بالعسی أن یفعل کذا؛ سزاوار و شایسته است که چنین کند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
عسیلغتنامه دهخداعسی . [ ع َسا ] (ع اِ) شاخ خرما. (منتهی الارب ). بلح ، و آن را با شین معجمه نیز ضبط کرده اند. (از اقرب الموارد).
عسیسلغتنامه دهخداعسیس . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاس ّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عاس ّ شود.
عسیفلغتنامه دهخداعسیف . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) مزدور و بنده ٔ مستعان به . (منتهی الارب ). اجیر، و گویند مملوک و برده ٔ حقیرداشته شده . (از اقرب الموارد). || پیر فانی . ج ، عُسفاء. (
عسیلغتنامه دهخداعسی .[ ع َ / ع َ سی ی ] (ع ص ) سزاوار: هو عسی به ؛ او سزاوار آن است . بالعسی أن یفعل کذا؛ سزاوار و شایسته است که چنین کند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
عسیلغتنامه دهخداعسی . [ ع َسا ] (ع اِ) شاخ خرما. (منتهی الارب ). بلح ، و آن را با شین معجمه نیز ضبط کرده اند. (از اقرب الموارد).
عسیسلغتنامه دهخداعسیس . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاس ّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عاس ّ شود.
عسیفلغتنامه دهخداعسیف . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) مزدور و بنده ٔ مستعان به . (منتهی الارب ). اجیر، و گویند مملوک و برده ٔ حقیرداشته شده . (از اقرب الموارد). || پیر فانی . ج ، عُسفاء. (